جدول جو
جدول جو

معنی آتش پا - جستجوی لغت در جدول جو

آتش پا
تندرو، تیزرو، بی قرار، بی آرام
تصویری از آتش پا
تصویر آتش پا
فرهنگ فارسی عمید
آتش پا(تَ)
مجازاً تندرو. دوان:
باز در بستندش و آن درپرست
بر همان امید آتش پا شده ست.
مولوی.
جنیبت بس که آتش پای گشته
هلال نعل پروین سای گشته.
امیرخسرو دهلوی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آتش پاره
تصویر آتش پاره
شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، جذوه، آییژ، ابیز، ضرمه، ایژک، آلاوه، لخشه، لخچه، اخگر، سینجر، خدره، جرقّه، جمر، جمره، بلک، ژابیژ
کنایه از زرنگ، چابک
کنایه از موذی، کودک شریر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشت پا
تصویر هشت پا
اختاپوس، نوعی جانور نرم تن دریایی و بزرگ، با بدن گرد، سر بزرگ نرم و هشت بازوی دراز و نیرومند، اختاپوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش فام
تصویر آتش فام
به رنگ آتش، سرخ رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش زا
تصویر آتش زا
زایندۀ آتش، آنچه آتش از آن تولید شود، کنایه از مؤثر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیش پا
تصویر پیش پا
جلو پا، دم پا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش خو
تصویر آتش خو
تندخو، بدخو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش تاب
تصویر آتش تاب
کسی که مواد سوختنی در کوره می ریزد، تون تاب، گلخنی، کوره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت پا
تصویر پشت پا
عقب پا، مقابل کف پا، پس پا، روی پا
در ورزش در کشتی فنی که برای زمین زدن حریف به کار می رود و پا را پشت پای او می گذارند و او را به عقب می رانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش وار
تصویر آتش وار
مانند آتش در بالا گرفتن و افروخته شدن سریع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش خای
تصویر آتش خای
آنکه آتش را بجود و بخورد، آتشخوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش بس
تصویر آتش بس
خودداری از جنگ و قطع تیراندازی
فرهنگ فارسی عمید
(چَ نَ / نِ)
که آتش تولید کند
لغت نامه دهخدا
تصویری از هشت پا
تصویر هشت پا
اختاپوط راگویند
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه از قبل پاید و پاسی دارد پیش پاینده. جلو پا برابر پا: گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شودک پیش پایی بچراغ تو ببینم چه شودک (حافظ)، بخش مقدم پا قسمت قدامی پای: از سیاهی دل بتقصیرات خود بینا نشد مستی طاوس کم از غیب پیش پا نشد. (صائب) یا پیش پای کسی. لحظه ای پیش از آمدن او: حسن پیش پای شما رفت. یا پیش پای چپ سردادن (نهادن)، هنگام دخول در مسجد و مکانهای مقدم باید اول پای راست را پیش گذاشت و اگر کسی پای چپ جلو نهد خطا وبی احترامی کرده، خوبی را ببدی تلافی کردن: مر جفاگر را چنینها می دهم پیش پای چپ چسان سر می نهم. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت پا
تصویر پشت پا
قدم، عقب پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتشپا
تصویر آتشپا
تندرو تنددو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش سگ
تصویر آتش سگ
گیاهی دارویی است بنفسجالکتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش ناک
تصویر آتش ناک
آتشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش وار
تصویر آتش وار
مانند آتش، زود بالا گیرنده وزود فرو نشیننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش باد
تصویر آتش باد
سموم، باد گرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش بس
تصویر آتش بس
متوقف کردن تیر اندازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش دان
تصویر آتش دان
اجاق، منقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهو پا
تصویر آهو پا
بنا یا خانه آهو پای. خانه شش پهلو خانه مسدس خانه شش ضلعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش زا
تصویر آتش زا
آنچه که از آن آتش پدید آید زاینده آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش پاره
تصویر آتش پاره
((~. رِ))
پاره آتش، اخگر، کنایه از کودک شریر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتش باد
تصویر آتش باد
باد گرم، باد مسموم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتشپا
تصویر آتشپا
تیزرو، بی قرار و آرام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هشت پا
تصویر هشت پا
((هَ))
اختاپوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتش بس
تصویر آتش بس
((~. بَ))
دستور خودداری از تیراندازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتش بس
تصویر آتش بس
Truce
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آتش بس
تصویر آتش بس
перемирие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آتش بس
تصویر آتش بس
Waffenruhe
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آتش بس
تصویر آتش بس
перемир'я
دیکشنری فارسی به اوکراینی